به مناسبت تولد هوشنگ کرمانی مقدم
16 شهریور 1404
ارسال شده توسط بانوی فرهنگ
به قلم مریم رضازاده
روایت زندگی هوشنگ مرادی کرمانی
بخش اول: تولد در قلب کویر
هوشنگ مرادی کرمانی، در شهریور ماه ۱۳۲۳، در روستای سیرچ از توابع کرمان، به دنیا آمد. روستایی که نه شهرتی داشت و نه امکاناتی. در خانهای ساده و بیپیرایه، در آغوش طبیعت سخت و زیبای کویر، چشم به جهان گشود. اما دنیای کوچک و محدود او، هرگز مانع پرواز خیالش نشد. مرادی کرمانی، از همان کودکی، تلخی و فقر را با تمام وجودش لمس کرد. فقر او را از داشتن اسباببازیهای رنگارنگ محروم کرد؛ اما در عوض، قدرتی به او بخشید که با آن، دنیای خالی کودکیاش را با کلمات پر کند. او در روزهای گرم تابستان، در کوچه پسکوچههای خاکی سیرچ میدوید و در شبهای سرد زمستان، کنار بخاری، به قصههای مادر و مادربزرگش گوش میداد. قصههایی که بوی سادگی و زندگی میدادند و بذر اولین داستانهای او را در ذهنش کاشتند. پدرش که از کارگران معدن بود، زود از دنیا رفت و او را در هفتسالگی، در آغوش تنهایی و یتیمی رها کرد. این اتفاق، ضربه سختی به روح لطیف او وارد کرد، اما در عین حال، باعث شد که شخصیتهای داستانهایش، واقعیتر و ملموستر باشند. بچههایی که مثل او، سختی کشیده بودند و دنیا را با چشمانی دیگر میدیدند. دوران ابتدایی را در روستای زادگاهش گذراند و سپس برای ادامه تحصیل راهی کرمان شد. در آنجا، هرچند از خانواده دور بود، اما با آدمها و موقعیتهای جدیدی آشنا شد که بعدها، شخصیتهای داستانهایش را از دل آنها بیرون کشید. او در همین دوران بود که با دنیای کتاب و قلم بیشتر آشنا شد و فهمید که کلمات، قدرتی دارند که میتوانند از دل تاریکی، نوری بیافرینند.
بخش دوم: پرواز از کویر تا پایتخت
هوشنگ مرادی کرمانی در سال ۱۳۴۳، کولهبار فقر و آرزوهای بزرگش را برداشت و به تهران آمد. تهران برای او نه فقط یک شهر، بلکه دروازهای بود به دنیای نویسندگی. اما پایتخت با تمام زیباییهایش، سختیهای خودش را داشت. او در تهران تنها بود، بدون پشتوانه مالی و آشنایی. برای امرار معاش، به کارهای مختلفی روی آورد و این تجربه، شناخت او را از جامعه و طبقات مختلف مردم عمیقتر کرد. او از نزدیک با زندگی کارگران، دانشجویان و آدمهای عادی آشنا شد که بعدها، همه آنها به شخصیتهای داستانهایش تبدیل شدند. در همین سالها، علاقه او به نمایشنامهنویسی و بازیگری او را به دانشکده هنرهای دراماتیک کشاند. او در این دوران، با ادبیات نمایشی آشنا شد و یاد گرفت که چطور کلمات را در قالب دیالوگها و صحنهها به تصویر بکشد. این تجربه به او کمک کرد تا بعدها، داستانهایش را با ساختاری محکم و پر از جزئیات بنویسد. اما نقطه عطف واقعی در زندگی او، آشناییاش با نشریه کیهان بچهها بود. مرادی کرمانی در سال ۱۳۴۷، اولین داستانش را با عنوان «کلوچههای من» در این نشریه منتشر کرد. با انتشار همین داستان کوتاه، مسیر زندگی او برای همیشه تغییر کرد. او فهمید که میتواند از دل تجربیات تلخ و شیرین کودکیاش، قصههایی بنویسد که قلب کودکان و نوجوانان را تسخیر کند. داستانهای او، بوی زندگی واقعی میدادند، پر از مشکلات و شادیهای کوچک و بزرگ. در سالهای بعد، او با کتابهای «قصههای مجید»، «خمره» و «مربای شیرین» نام خود را بر سر زبانها انداخت. کتابهایی که هر کدام به زبانهای مختلف ترجمه شدند و جوایز بینالمللی متعددی را برای او به ارمغان آوردند. قصههای مجید که بعدها به یک سریال تلویزیونی بسیار محبوب تبدیل شد، او را به یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان در ایران تبدیل کرد.
بخش سوم: خالق قهرمانان واقعی
هوشنگ مرادی کرمانی با خلق آثاری چون قصههای مجید، خمره و مهمان مامان، نه تنها به شهرت رسید، بلکه مرزهای ادبیات کودک و نوجوان را در ایران جابهجا کرد. او برخلاف بسیاری از نویسندگان، قهرمانانش را از دل افسانهها یا قصرهای خیالی بیرون نکشید؛ بلکه آنها را از دل کوچههای خاکی، مدارس روستایی و خانههای ساده ایرانی بیرون آورد. مجید، پسربچهای با شیطنتها و آرزوهای کوچک، تصویری از خود او و هزاران کودک ایرانی بود که با فقر دست و پنجه نرم میکردند. خمره که داستان تلاش دانشآموزان برای نجات یک خمره آب ترکخورده است، نمادی از همکاری و امید در شرایط سخت بود و مهمان مامان، روایتی از همبستگی یک محله برای پذیرایی از مهمان است که روحیه همدلی ایرانی را به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر میکشد. راز ماندگاری آثار او در صداقت و نزدیکیشان به واقعیت زندگی است. او نه نصیحت میکرد و نه شعار میداد، بلکه با زبانی ساده و طنزی تلخ و شیرین، به خواننده اجازه میداد تا خود با شخصیتها همذاتپنداری کند. کتابهای او، فقط برای کودکان نبودند، بلکه بزرگسالان نیز با خواندن آنها، به گذشته خود و دنیای سادگی بازمیگشتند.مرادی کرمانی، در طول سالها نویسندگی، جوایز ملی و بینالمللی بسیاری کسب کرد که از جمله آنها میتوان به جایزه جهانی هان کریستین آندرسن، معتبرترین جایزه ادبیات کودک جهان، اشاره کرد.امروز، هوشنگ مرادی کرمانی، به عنوان یکی از ستونهای ادبیات معاصر ایران شناخته میشود. او با قلم سحرآمیزش، نه تنها قصهگو بود، بلکه معلمی بود که به نسلها آموخت چگونه با امید و سادگی، با سختیهای زندگی روبهرو شوند. نام او تا همیشه در کنار قهرمانان واقعی قصههایش، زنده خواهد ماند.
دیدگاهتان را بنویسید