به بهانه روز جهانی «صلح»
به قلم رضوان کفایتی
دایرهالمعارف را باز میکنم و به دنبال کلمۀ سه حرفی صلح میگردم؛ چشمم به هرکدام از کلمات آشتی، صفا، مصالحه، عدم جنگ و خشونت، سازش، آرامش و مهربانی و عدالت که میافتد؛ داغ دلم از قبل هم تازهتر میشود. ریشخندی حواله حال و روز دنیا میکنم و با خود میگویم:
- کلمهای با این همه معنی و عاری از هرگونه معنی در جهان امروز ما
پی وجه تسمیه امروز به عنوان «روز جهانی صلح»، صفحات مجازی را زیر و رو میکنم. ظاهراً سازمان ملل متحد در سال 1981 میلادی، در پنجاه و هفتمین جلسه مجمع عمومی، روز بیستویکم سپتامبر مصادف با سیام شهریور را به این نام مزین فرموده است تا ملل و جوامع مختلف با ایده گرفتن از آن تشویق و تهییج شده و صلح را بر جنگ ترجیح دهند.
دوری در اتاق میزنم؛ تصویر پیرمرد فلسطینی که در طلب لقمهای نان مقابل هزاران دوربین جان میدهد؛ در سرم تاب میخورد. بغضی ناغافل بر گلویم چنگ میزند؛ کودک گرسنهای که پوست بر بدن نحیفش چین خورده و در همان حال دولتها را به خاطر سکوتشان لعن میکند؛ قلبم را هزار پاره میکند؛ دهانم مثل زهرمار تلخ و گزنده شده است. زیر چای را روشن میکنم؛ بلکم کمی بر حال بدم غلبه کند.
مینشینم و به صفحه لبتاب خیره میشوم. دستودلم به نوشتن نمیرود. دلم فریاد میخواهد. دلم انبار باروتیست که میخواهد بر سر آدمیزاد دوپای از خدا بیخبرِ درندۀ امروز هوار شود. میخواهم درندگان انساننما را به سگهار تشبیه کنم؛ اما شرم دارم از زبانبستهای که استیصال حیوان دیگر را میبیند و از خیر شکارش میگذرد.
با خودم میگویم:
– من، ما و همه آن آدمهایی که سوار قایق شدهاند تا خود با ابلیس مجسم زمانهشان دست به گریبان شوند؛ من، ما و همه آدمهایی که در اقصینقاط جهان قد علم کردهاند تا صدای در گلوخشکیدۀ مردم جنگزده دنیا باشند؛ من، ما و همه آدمهایی که دیگر هیچچیز عمیقاً شادشان نمیکند مگر نابودی ظلم در دنیا؛ دل از شما بریدهایم آقای به اصطلاح سازمان ملل متحد!
– ما نیازی به نامگذاری یک روز به عنوان «روز جهانی صلح» برای خوش شدن دلهایمان نداریم. ما دلمان میخواهد؛ آن کودک شیعه در دورافتادهترین نقطه آمریکا یا آفریقا هم بتواند بازی کند و بخندد و برقصد. دلمان میخواهد قلب مادرها وقتی سر بر بالین میگذارند؛ مطمئن باشد که فردایی هم هست تا کودکانشان را در آغوش بگیرند؛ ما دلمان میخواهد کسی به خاطر پوشیدن لباس فلسطین مواخذه و سپس برکنار نشود؛ ما دلمان میخواهد…
– دلمان هرچه میخواهد؛ به شما ربطی ندارد. خیلی وقت است دل از شما و متحدانتان بریدهایم آقای سازمان ملل متحد؛ خوب میدانیم دنیای شما در چهار کشور شرق و غرب خودتان خلاصه شده و ما با دنیای شما بیگانهایم. ما و تمام آزادگان جهان هرچه داریم در طبق اخلاص میگذاریم تا روزی برسد که این کلمه سه حرفی زیبا دوباره معنی دار شود؛ ما جانمان را پیشکش میکنیم تا نفسِ هارترین موجودات خلقت بریده شود؛ ما قول میدهیم پیامرسان صلح در دنیایی به وسعت جغرافیای زمین باشیم.
چایم را میریزم و به امید آن روز لبی تر میکنم.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
چه موضوع جالبی حقیقت تلخ این روزا.
خدا قوت👌