ادبیات کودک محور، قسمت دوم
به قلم سیده اعظمالشریعه موسوی
ادبیات خطاب به کودکان
ادبیات خطاب به کودکان معمولاً جنبهای آگاهانه، تعلیمی و خطابی دارد. در اینگونه آثار، نویسنده یا شاعر پیام خود را با صراحت منتقل میکند و برخلاف بسیاری از قالبهای داستانی و شاعرانه، حضور خویش را پشت روایت پنهان نمیسازد. او آشکارا از موضع یک بزرگسالِ آگاه، باتجربه و اهل قلم سخن میگوید و از زاویه دیدی بالا، همچون یک مربی، معلم یا راهنما، به آموزش دینی، اخلاقی یا اجتماعی مخاطبان کمسنوسال خود میپردازد. در حقیقت، نویسنده در این دسته از آثار، برخلاف ادبیات «برای کودکان»، کمتر دغدغه تخیلورزی، همذاتپنداری کودکانه یا خلق جهان داستانی مناسب سن کودک را دارد و رابطهای مستقیم و گفتوگومحور با کودک برقرار میکند. در این آثار، پیام مقدم بر روایت است و معمولاً از ساختارهای ساده، مستقیم و اندرزگونه استفاده میشود. نویسنده نهتنها در نقش یک روایتگر، بلکه در جایگاه یک راهنمای اخلاقی ظاهر میشود. مهمترین هدف او این است که ارزشهایی همچون درستکاری، نظم، ادب، پرهیز از رفتارهای ناپسند، و توجه به باورهای دینی و اجتماعی را در ذهن مخاطب تثبیت کند.
از نمونههای کهن این نوع ادبی، میتوان به قابوسنامه اشاره کرد؛ اثری که در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری توسط عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر نوشته شده است. او این کتاب را بهصورت مستقیم خطاب به فرزند کمسن و سال خود، گیلانشاه، نگاشته و در آن توصیههایی درباره آداب زندگی، شیوه حکومتداری، اخلاق فردی و اجتماعی، آداب جوانمردی و دهها موضوع عملی دیگر آورده است. قابوسنامه نمونهای روشن از ادبیات خطابمند است؛ ادبیاتی که پدرِ نویسنده، آینده فرزندش را در نظر دارد و کتاب را همچون راهنمای عمل و رفتار برای پس از روزگار خویش نوشته است.
نمونهٔ دیگری از آثار قدیمی، منظومهٔ لیلی و مجنون اثر نظامی گنجوی است. هرچند لیلی و مجنون در اصل منظومهای عاشقانه است، نظامی در بخشهایی از آن آشکارا رو به فرزند خردسال خود سخن میگوید و او را نصیحت میکند. شاعر ابتدا فرزند هفتسالهاش را مخاطب قرار میدهد و سپس دوباره در سالهایی که نوجوانی و آستانه بلوغ را تجربه میکند، او را نصیحت مینماید. این پندها و اندرزها – که در دل یک داستان منظوم عاشقانه قرار گرفتهاند – کارکردی کاملاً خطاب گونه و تعلیمی دارند.
در دورههای مختلف تاریخ ادبیات، نویسندگان بسیاری به این شیوه روی آوردهاند؛ زیرا انتقال تجربه از نسلی به نسل دیگر همواره یکی از کارکردهای بنیادی ادبیات بوده است. هرچند امروزه چنین آثاری کمتر مورد استقبال ادبیات کودک معاصر قرار میگیرند – چرا که شیوههای مستقیم و خطابی معمولاً برای کودکان جذابیت کمتری دارد – اما نقش تاریخی و تربیتی آنها در شکلگیری سنتهای آموزشی و اخلاقی جامعه قابل انکار نیست.
دیدگاهتان را بنویسید