ناداستان آن چیزی که فکر میکنید نیست! راهنمای ورود به دنیای روایتِ حقیقت (با تمام جذابیتهایش)
به قلم مریم رضازاده
شاید از خود بپرسید… «اصلاً ناداستان چیست و چرا باید وقت گذاشت برای یادگیری آن؟»
من همیشه با ناداستان یک مشکل داشتم؛ انگار که ناداستان را یک گزارش خشک و رسمی از آمار و ارقام میدیدم که در نهایت هیچ هیجان و حس و حالی ندارد. چیزی شبیه خواندن یک مقاله ویکیپدیا یا گزارش پلیس! اما حالا در این متن میخواهم با هم بفهمیم که ناداستان آن چیزی که من و شاید شما فکر میکردیم، نیست. ناداستان فقط گزارش خشک محض نیست. اتفاقاً ناداستان یعنی هنر روایت حقیقت با تمام جذابیتهایش.
مقدمه: چرا ناداستان مهم است؟
بیایید نگاه کنیم: ناداستان (Non-fiction) بر خلاف داستان (Fiction) که از خیال شما ساخته میشود، مستقیماً به سراغ واقعیت محض میرود. پس هدف آن واضح است: روایت، تحلیل و تفسیر چیزهایی که واقعاً اتفاق افتادهاند.
ببینید، این ژانر یک پل میسازد بین هنر شما (نویسندگی خوب) و حقیقت (دادههای معتبر)؛ یعنی دقت پژوهش را با زیبایی فنون ادبی ترکیب میکند. اگر این را یاد بگیرید، در واقع یک شاهکلید برای نگارش حرفهای پیدا میکنید؛ چه برای روزنامهنگاری باشد، چه مقاله، خاطرهنویسی و حتی در تخصصهای کاری و علمی خودتان.
۱. تعریف ناداستان: تعهد به حقیقت
اگر بخواهم به زبان ساده بگویم: ناداستان هر متنی است که محتوای آن بر اساس حقایق، دادههای واقعی، رویدادهای تاریخی یا آدمهای حقیقی نوشته شده باشد. فقط همین را باید همیشه در ذهن خود نگه دارید.
تفاوت اصلی؟ داستان در مقابل ناداستان
- داستان (Fiction): ممکن است خیلی واقعی به نظر بیاید، ولی اساس آن خیال است. یادتان باشد، در داستان شما خالقید.
- ناداستان (Non-fiction): باید بر اساس واقعیت باشد و بتوان صحت آن را تأیید کرد. در ناداستان، شما راوی واقعیت هستید.
💡 نکته کلیدی (خیلی مهم!): در ناداستان، هیچوقت، تأکید میکنم هیچوقت، درستی واقعیت را فدای جذابیت یا ساختار قصهوار نکنید. چون اعتبار ما، به عنوان نویسنده، به همین اصل بستگی دارد.
ناداستان خیلی گستردهتر از آنی است که فکر میکنید. مثلاً ممکن است کتابهایی خوانده باشید که در قالب گزارش، در قالب مقاله یا فلان زندگینامه نوشته شدهاند. بله! تمام اینها، ناداستان هستند و ما قرار نیست مثل همان گزارشهای خشک و رسمی بنویسیم.
۲. انواع اصلی ناداستان: چتر گسترده واقعیت
همانطور که گفتم، ناداستان فقط گزارش نیست. این ژانر یک چتر بزرگ است که زیر آن کلی فرم جذاب جا شده است. بیایید نگاه کنیم چه چیزهایی زیر این چتر قرار میگیرند:
- الف) زندگینامه و خاطرات (Memoir & Biography)
- چیست؟ روایت زندگی یک نفر. اگر یکی دیگر بنویسد، میشود زندگینامه. اگر خود فرد بنویسد، میشود خاطرات شخصی (Memoir).
- ب) جستار (Essay)
- چیست؟ متنی که شما مینشینید و درباره یک موضوع خاص، تحلیل یا تأمل شخصی خود را مینویسید. اینجا فرصت دارید حرف دلتان را بزنید، اما پشت آن باید فکر و منطق باشد.
- ج) سفرنامه (Travelogue)
- چیست؟ روایت سفر، اما نه فقط مسیر سفر! باید حس و حال سفر، توصیف دقیق مکانها، فرهنگها و تأملات شخصی شما را داشته باشد. سفرنامه یک جور ناداستان شخصیتر است. سفرنامه ممکن است ظاهرش سفر به یک شهر و کشور باشد ولی بین کلماتش سفر به درون نویسنده را ببینیم که در سفر با ضعفها و قوتهای خودش رو به رو شده است.
- د) روزنامهنگاری خلاق (Creative Non-fiction)
- چیست؟ این بخش همان است که من واقعاً دوستش دارم! اینجا اجازه داریم از تمام تکنیکهای داستاننویسی (مثل صحنهپردازی، دیالوگ و گرهافکنی) استفاده کنیم، اما برای روایت یک واقعه واقعی. مرز بین داستان و واقعیت اینجا ظریف است، ولی تعهد به حقیقت همیشه خط قرمز ماست.
- مثال: گزارشهای عمیق مجلات، ناداستانهای جنایی واقعی که مثل رمان جذاب هستند.
۳. ستونهای نگارش حرفهای ناداستان
حالا چطور بنویسیم که حرفهای باشد و جذاب؟ برای اینکه ناداستان شما تأثیرگذار باشد، ما به سه ستون اصلی نیاز داریم:
- الف) ستون تحقیق: سنگ بنای اعتبار (اولین و مهمترین قدم!)
- پژوهش عمیق: منابع دست اول (مصاحبه، اسناد) و دست دوم (کتابها) را با دقت بررسی کنید. ما کارِ سرسری نمیکنیم.
- تأییدپذیری (Fact-Checking): هر آمار یا نقل قولی که مینویسید، باید بتوان منبع معتبر آن را پیدا کرد. لطفاً اینجا وسواس داشته باشید!
- ب) ستون ساختار: طراحی روایت جذاب (باید مخاطب را با خودمان ببریم!)
- جستجوی کشمکش: حتی در واقعیتهای روزمره هم یک “مسئله” یا “چالش” هست. آن را پیدا کنید؛ آن میشود موتور محرک ناداستان شما.
- نشان دادن به جای گفتن: این قسمت جادوی کار است! یادتان هست؟
- مثال ساده و قوی:
- ضعیف: “هوا سرد بود.”
- قوی: “نفسها در هوا یخ میزدند و مجبور شدیم دستهایمان را در جیب پالتو پنهان کنیم.” اینجوری مخاطب هم سرما را حس میکند!
- ج) ستون صدا: لحن و دیدگاه (شما باید در متن نفس بکشید!)
- شفافیت زبان: جملات را ساده و محکم بنویسید. لطفاً از ابهام دوری کنید.
- لحن مناسب: لحن شما باید با موضوع هماهنگ باشد (جدی، صمیمی، طنز…). مخاطب باید صدای شما را بشنود.
- افزودن بصیرت: در آخر، نویسنده باید تحلیل یا درسی را که از آن واقعیت گرفته، ارائه دهد. این کار به متن عمق میدهد و نشان میدهد شما الکی ننوشتید. صد البته درسی که گرفته را نباید مستقیمگویی کند و حالت بیانیه و گزارش به متنش بدهد.
۴. قلمرو ممنوعه ناداستان (اخلاق حرفهای)
به عنوان یک نویسنده ناداستان، ما یک سری قانونهای اخلاقی داریم که عبور از آنها یعنی آسیب زدن به کل اعتبارمان. اینجا واقعاً باید جدی باشیم:
- ❌ تغییر حقایق یا توالی رویدادها: حق ندارید واقعیت را برای جذابتر شدن تحریف کنید. اگر این کار را کردید، دیگر ناداستان ننوشتید!
- ❌ ساختن دیالوگها از صفر: اگر یک مکالمه را دقیقاً یادتان نیست، یا باید حذفش کنید یا با احتیاط بیانش کنید.
- ❌ پنهان کردن منابع: سرقت ادبی و عدم ارجاع، بزرگترین اشتباه ناداستاننویسی است. همیشه حق مطلب را به صاحبش بدهید.
۵. تمرین عملی: از گزارش به جستار
حرف آخر با شما: هدف نهایی ما این است که دادههای خشک را تبدیل کنیم به یک روایت زنده و پر از تأمل؛ بدون اینکه ذرهای از تعهد خودمان به واقعیت کم کنیم. حالا میبینید که ناداستان آنی که من فکر میکردم نبود. ناداستان نیازمند دقت علمی و در عین حال، لطافت و هنر نویسندگی است. امیدوارم شما هم حس کنید که چقدر این ژانر گسترده و جذاب است!
دیدگاهتان را بنویسید